رویا می بینی؟؟؟
امشب، باز بیدارم...امشب ، می نشینم بالای سر خیالت تا تو بخوابی. تا تو آسوده بخوابی
امشب، تا صبح نگاهت می کنم. وقتی که می خوابی، چقدر از همیشه معصوم تری!دلم می خواهد چشم بدوزم به چشمان نازنینت، وقتی خوابی. دلم می خواهد بنشینم کنارت،
مراقب باشم که کسی، چیزی، صدایی، پرده ی نازک خواب لطیفت را پاره نکند.
رویا می بینی؟!...چه زیبا لبخند می زنی توی خواب!چقدر چشمان زیبایت آرامش می بخشد توی خواب!تو چقدر آرامی!...دلم می خواهد همیشه از این آرامشت قرار بگیرم
دلم می خواهد قرار همیشه برقرار من باشی...
سلام
قول داده بودم پنجشنبه ها بیام برات پیام بگذارم .
اومدم فقط بخاطر تو
قالب وبلاگت کلا عوض شده مطالبش هم یه چیز دیگه در ذهنم بود بنویسم ولی با دیدن مطالبت و طرح جدیدت همه اش پرید نپرس چی بود که خودم اصلا یادم نیست داخل ماشین که بودم از پنجره بیرون نگاه می کردم به رودخانه کارون که در شب فوق العاده آرام بخش است در ذهنم خیلی مطلب آماده کرده بودم ولی الان نیستند
به هر حال دوتا مطلب اول را خواندم خوب بودن ولی مثل دیشبی ها نبودن دیشب حالت یه چیز دیگه بود
بی خیال
عکس مطلبت خیی قشنگه
من هم حالم مثل همون پیامی هست که برام فرستادی ولی چکار کنیم که فاصله ها بین من و تو ................
یلدا خیلی دوست دارم مطالب خودتو در وبلاگت بخوانم و نظر خودم را در مورد آنها بنویسم
باتشکر