دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

خداحافظ...

 
گفتی برو!!! 

گفتی برو گفتم به چشم

این بود کلام آخرین

گفتی خدا حافظ تو

گفتم همین؟ گفتی همین!

گریه نکردم پیش تو با اینکه پر پر میزدم

با خون دل از پیش تو رفتم و باز نیومدم

بازی عشق تو رو جانانه باختم

مثل بازنده خوب مردانه باختم

همه ثروت من تحفه درویش

نفسم بود که به تو شاهانه باختم

لبخند آخرین من دروغ معصومانه بود

برای پنهان کردن داغ دل ویرانه بود

من مات مات از بازی شطرنج عشق میامدم

شاه مهره دل رفته بود

من لاف بردن میزدم

قلعه دل، اسب غرور، لشکر تار و مار عشق

دادم با ناز رخ تو این همه یادگار عشق

گفتم ببر هرچی که هست

رغیب جلد چیره دست

گفتی تو مغروری هنوز

با فتح این همه شکست

بازی عشق تو رو جانانه باختم

مثل بازنده خوب مردانه باختم

همه ثروت من تحفه درویش

نفسم بود که به تو شاهانه باختم

گفتی برو گفتم به چشم

این بود کلام آخرین

گفتی خدا حافظ تو

گفتم همین؟ گفتی همین!
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد