دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

قرعه

 inamorata14

اگر در خوابو بیداری

مرا آیینه میداری

اگر از عشق این فانی

همه شب را تو بیداری

من خاکی، من فانی

نه یک شب را، نه صد شب را

به یادت خاطره کردم

نظرها را، گذرها را

همه زیرو زبرها را

به یاد تو

به عشق تو

حرام این تنم کردم

و در محراب عشق تو

و در اکرام روی تو

چه کفری بر خودم کردم

نگشتم خاک پای تو

ولی ای عشق جانانه

حلالت باشد این گوهر

که از قلبم برون کردی

که در کامت فرو ریزم

و این هم قسمت ما بود

که افتادی تو در قرعه

و حقا که چه خوشبختیم

از این تحفه، از این قرعه

و نوشت باشد این قطره

که از چشمم برون آمد

سرشکم خاک پایت باد

حلالت باشد این جرعه

تو ای افتاده در قرعه

که رسم عاشقی این است

چه این قرعه، چه  آن قرعه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد