دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

دلداده بی معشوق

دل من حالش خوشه اصلا بلد نیست بگیره ، ولی خیلی تنگ می شه گاهی می ترسم بمیره...

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

 inamorata15

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب  


 بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب 

 
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه 

 
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب  


 تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من  


 که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب 

 
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست  


 چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب 

 
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو  


 که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم هرشب  


 تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب  


 حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب 

 
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش 


 چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب 


کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟ 


که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد