-
گنجشک و خدا!
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:51
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند :و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن...
-
چطور یه رابطه خراب میشه؟
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:50
این یه متنه که براتون گذاشتم مطمئنم زیاد باش برخورد کردین شک ندارم واقعا آموزندس چطور یه رابطه خراب میشه؟ هر دو فکر میکنند طرف مقابلشون گرفتاره و تماس نمیگیرن چون فکر میکنن نباید مزاحم بشن وقتی زمان گذشت هردو فکر میکنند بذار طرف مقابل تماس بگیره بعدش هرکدوم فکر میکنند که چرا من اول تماس بگیرم؟ اینجاست آغاز تبدیل...
-
مردی در باران ـ داستان عاشقانه
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:49
این داستان خیلی جالبه حتما بخونید از نگاه دختر هیس ................ هیس ................... می خواهم صدای پاهایش را بهتر بشنوم صدای چکمه هایش روی سنگ فرش با صدای باران ................... هر لحظه نزذیک تر می شود شاید ۳۰ قدم با من فاصله داشته باشد کلاهم را پایین تر می کشم تا او مرا نشناسد چقدر او را دوست دارم او و...
-
اخلاق! اخلاق! اخلاق!
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:46
روزی از دانشمندی ریاضیدان نظرش را درباره زن و مرد پرسیدند. جواب داد: اگر زن یا مرد دارای ( اخلاق ) باشند پس مساوی هستند با عدد یک =1 اگر دارای ( زیبایی )هم باشند پس یک صفر جلوی عدد یک میگذاریم =10 اگر ( پول ) هم داشته باشند دوتا صفر جلوی عدد یک میگذاریم =100 اگر دارای ( اصل و نصب ) هم باشند پس سه تا صفر جلوی عدد یک...
-
نگو یادت نمیاد
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:45
اگر هنوز شبهای بارونی یادت مونده باشه برات قصه میگم نمی دونم شبهای بی ستاره رو به یاد داری یا نه؟؟؟ اما میخوام برات لالایی بگم میخوام اینقدر بنویسم٬ بخونم تا بالاخره بگی دوستم داری فاصله بین ما رنگین کمانی است هفت رنگ تو شبها زود می خوابی بدون لالایی من شبها دیر می خوابم با اشکهای مهتابی تو روزها میگی و می خندی من...
-
بی تو وجودم بود یک سری واگرا...
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:44
شعری عاشقانه و ریاضی وار از یک ریاضی دان ایرانی (پروفسور هشترودی)): منحنی قامتم، قامت ابروی توست خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی توست حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست بازه ی تعریف دل، در حرم کوی توست چون به عدد یک تویی، من همه ی صفرها آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو گرمی جان بخش او...
-
زنده کن در غزل هایم حال و هوای پیشین را
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:44
گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانه کن با جیک جیک مستانت خانه را پر ترانه کن چون مرغکان بازیگوش از شاخی به شاخی بپر از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانه کن با نفست خوشبختی را به آشیانم بوزان با نسیمت بهار را به سوی من روانه کن اول این برف سنگین را از سرم پک کن سپس موهای آشفته ام را با انگشتانت شانه کن حتی اگر نمی ترسی...
-
"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:43
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت نه یوسفم، نه سیاوش، به نفس کشتن و پرهیز که آورد دلم ای دوست! تاب وسوسههایت ترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت گره به کار من افتاده است...
-
امروز امروز است
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:42
امروز امروز است امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش امروز هر چقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیره پس شادی بخش باش امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه پس از اعماق وجودت نفس بکش امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن...
-
خاطرم نیست به جز خاطر تو چیز دگر خواسته باشم
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:42
خاطرم نیست به جز خاطر تو چیز دگر خواسته باشم یا به جز دیدن رویت ،هوسی تازه به سر خواسته باشم خاطرم نیست به جز عشق تو ، حرفی ز پریدن زده باشم چون تو از عشق فقط ،فکر گذر ، بال سفر خواسته باشم خواستن را ز سرم دور نمودم ،که توام خواسته بودی وای بر من اگر از خواستنت ، فکر حذر خواسته باشم ما که رفتیم ولی یار سفر کرده بگو...
-
دکترشریعتی:چه رنجی میکشد آنکس که انسان است ...
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:39
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی ... پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت . خداوندا تو مسئولی . خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است
-
سنت
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 01:37
میفهمی ام ـ وقتی تو هم دلگیر باشی وقتی تو هم یک پازل از تقدیر باشی وقتی جهانی مثل سگ گازت بگیرد! هرروز با امثال خود درگیر باشی ذهنت پر از افکار نو، اما همیشه در سنت پیشینیان زنجیر باشی عمری بفهمی درد مردم را و تنها یک شاعر ابیات بی تاثیر باشی وقتی تمام عمر هی رویا ببافی! اما فقط یک خواب بی تعبیر باشی چیزی به غیر از غم...